مقاله اکپرسیونیسم انتزاعی در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/3/12:: 4:23 صبح
مقاله اکپرسیونیسم انتزاعی در pdf دارای 76 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اکپرسیونیسم انتزاعی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اکپرسیونیسم انتزاعی در pdf
مقدمه 1
فصل اول : ( سبک هنری اکسپرسیونیسم (Expressionism ) )
پیشینه 4
اکسپرسیونیسم Expressionism) ) 5
موضوع و مضمون آثار اکسپرسیونیستی Expressionisti) ) : 6
عقاید اکسپرسیونیست ها Expressionistha) ): 6
قالبهای ادبی و هنری: 7
اکپرسیونیسم در آلمان 8
گراوورهای اکسپرسیونیستی 11
فصل دوم : هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم Expressionism) )
ونسان ویلِم ون گوگ 14
ادوارد مونک 17
جیمز انسور 22
ژرژ رئو 27
امیل نولده 31
گروه «پل» 34
ارنست لودویک کیرشنر 36
اریش هگل 38
اوتومولر 38
ماکس پکشتاین 39
کارل اشمیت- روت لوف 39
گروه سوار آبی 40
واسیلی کاندینسکی 40
فرانتس مارک 47
اگوست ماکه 50
الکسی فن یاولنسکی 51
فصل سوم : سبک اکپرسیونیسم انتزاعی( ( Abstract Expressionism
پیشینه 54
اکپرسیونیسم انتزاعی Abstract Expressionism 55
هنرمندان 56
ویژگی ها 57
نقاشان معاصر امریکایی و گریز از فلسفه 58
تداخل در بوم 62
مکاشفه 65
نتیجه گیری 67
فهرست منابع و مآخذ 69
مقدمه
اکسپرسیونیسم انتزاعی یا Action Painting که با نام جکسون پولاک ( Pollock )گره خورده است در ایالات متحده در برابر مکاتب بزرگ نقاشان مدرن اروپایی، توانست چشمهای بسیاری را به خود معطوف کند. این جنبش فراگیر که بزودی دامنه خود را تا دیگر کشورهای جهان نیز گسترش داد، به دنبال خودو چون بسیاری از پدیده های هنری قرن بیستم مبانی تئوریک و نظری خود را نیز متولد کرد. هارولد روزنبرگ که از نظریه پردازان برجسته در هنرهای تجسمی محسوب می شود، بخشی از مباحث و مقولات مرتبط با این مکتب آمریکایی را در مجموعه مقالات خود به بحث کشاند که در زیر بخش اول آن را می خوانید
نقاشی تجربی آمریکا در سالهای 1939 ـ 1930 اساساً با انتزاع هندسی سروکار داشت. بیشتر نقاشان و پیکرتراشان اروپایی که در دهه های چهارم و پنجم به امریکا رفتند از پیشتازان کوبیسم یا انتزاع هندسی بودند. موندریان که بدون تردید مهمترین شخصیت در جمع هنرمندان پناهنده به امریکا بود اسوه یی بود برای تمام کسانی که از گروه هنرمندان انتزاعی امریکا پیروی می کردند. با وجود ظهور این پیشوای انتزاع هندسی، نقطه اوج نخستین موج هنر انتزاعی امریکا، با شگفتی، انقلاب در اکسپرسیونیسم انتزاعی با سوررئالیسم، مخصوصاً سوررئالیسم پویای «میرو، ماسون، ماتا» است؛ لیکن در ردیابی آن باید آثار کاندینسکی،سوتین و حتی سبک متأخر پیکاسو را مورد توجه قرار دهیم. پیشگامان امریکایی نظیر گورکی،وبر و داو پی بردند که اینان در کدام عرصه مستقیماً نفوذ نکرده اند. اکسپرسیونیسم انتزاعی از نخستین روزهای پیدایش در 1942 تا شناسایی رسمی اش در 1951 در «موزه هنرهای نوین» با نام «نقاشی و پیکرتراشی انتزاعی آمریکا» به نیرومندترین جنبش اصیل در تاریخ هنر آمریکا تبدیل شد. در این دوره نقاشان و پیکرتراشان از شرکت و دخالت خویش در پدیده های جنجال برانگیز آگاه بودند چند منتقد مخصوصاً کلمنت گرینبرگ به دفاع از جنبش نوین برخاست
اکسپرسیونیسم انتزاعی بیش از آنکه یک سبک باشد یک اندیشه بود (اکسپرسیونیستهای انتزاعی، افراد گوناگونی بودند که جز مخالفت هیچ وجه مشترکی نداشتند. آنچه در بین پیشروان امریکایی مشترک بود فقط در آنچه بطور منفرد انجام می دادند محقق شد.) جوهر اکسپرسیونیسم انتزاعی، اثبات خودانگیخته وجود فرد است. بنابراین تلاش برای نتیجه گیری جامع درباره این جنبش به عنوان یک سبک، پیگیری هدفی دست نایافتنی است. تاریخ اکسپرسیونیسم انتزاعی در ایالات متحده و دیگرکشورهای جهان نوشته نشده است و مسائل گنگ و اختلاف نظر درباره منشأ این جنبش هنوز حل نشده است
گرچه دامنه اکسپرسیونیسم انتزاعی امریکایی به اندازه هنرمندان پیروش متنوع است اما به دو گرایش اصلی به معنای محدود این واژه می توان اشاره کرد. گرایش نخست، فعالیت نقاشان قلمکاری است که به طرق گوناگون با حرکت یا عمل قلم و بافت رنگ در زمینه تابلو سروکار دارند وگرایش دوم فعالیت نقاشان میدان رنگ است که به بیان علامت یا تصویری انتزاعی در قالب یک شکل یا سطح بزرگ و یکپارچه رنگی توجه دارند. بنابراین توضیح در حوزه نقاشان عمل، پولاک، دکونینگ، تورکف و کلاین از این گروه اند و از نقاشانی که به آفریدن میدانهای رنگی بزرگ یا تصویرهای انتزاعی گرایش داشتند، روتکو،نیومن، پولاک، مادرول و گوتلیب جای می گیرند. در نخستین سالهای دهه ششم، توجه عمومی بر نقاشان عمل معطوف بود و بیشتر نقاشان نسل دوم جذب دکونینگ یا پولاک شدند. در عین حال برخی از نقاشان جوان (چه از لحاظ شهرت و چه از لحاظ سن) جذب آزمایشگریهای روتکو استیل و مادرول در عرصه رنگ شدند. این کیفیت به پیدایش گونه یی نقاشی سرشار از تجلیات فردی یعنی اکسپرسیونیسم انتزاعی انجامید که بطور کلی شامل گشادگی یا بزرگی ساختمان، گنگی ضربه قلم و انتزاع رنگی و مانند اینها است. رشد این جنبش چنان تدریجی بود که شناسایی آن را به عنوان گرایشی مهم تا دهه هفتاد به تأخیر انداخت. جنبشی که دیرتر پا به میدان نقاشی و پیکرتراشی نهاد ولی تأثیر اولیه بسیار نیرومندی داشت
فصل اول : ( سبک هنری اکسپرسیونیسم (Expressionism ) )
پیشینه
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال 1911 برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه اول سده بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانه حکومتها، و مقررات غیر انسانی کارخانهها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده قلم مو، و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد میکردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه کار خود بیرون میگذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای 1905 تا 1913 مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان «گروه پل» به وجود آمد
اکسپرسیونیسم Expressionism) )
اکسپرسیون (Expression) در لغت به معنای «بیان، عبارت، حالت و چهره» است و اکسپرسیونیسم دراصطلاح به مکتبی اطلاق می شود که در هنرهای مجسمه سازی ، نقاشی ، ادبیات و … روشی را به کار می گیرد تا حالات، طرزتفکر واحساسات درونی هنرمند و خالق اثر را بیان کند.اکسپرسیونیسم زبانی برای بیان افکار، احساسات درونی ، غرایز انسانی وزبانی تند برای برخورد با قوانین و اصول موجود در قالبهای هنری است و اکسپرسیونیستها با طغیان اندیشه ، قدرت کلمات ونیروی هنر که همراه با سرکشی و نافرمانی از اصول سنتی است اثر خود را ارائه می دهند.عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال 1911 برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه اول سده بیستم بنای کارشان را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستمگرانه ی حکومتها، مقررات غیر انسانی کارخانهها و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و مهیج و ضربات مکرر و هیجان زده قلم مو و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با اینجاد ژرفانمایی و بدون هیچگونه سامانی ایجاد می کردند و هر عنصری را که آرامش بخش و چشم نواز بود از کار خود خارج می کردند. [1]
موضوع و مضمون آثار اکسپرسیونیستی Expressionisti) ) :
مرگ و پایان زندگی، بی هدفی و پوچی دنیا، بروز احساسات درونی، بیان عقاید مذهبی و اخلاقی از جمله مضامین اشعار اکسپرسیونیست ها است. تغییر وضعیت، بازگشت، شورش و انقلاب از اصطلاح های رایج در آثار نویسندگان و شعرای این مکتب است. که طرح این موضوع ها اغلب با شدت بیان، صحنه پردازی های خیالی و بازگوکردن واقعیتهای ذهنی نویسنده همراه با کمی افراط بیان می شود.اکسپرسیونیست ها معمولاً صحنه های دلخراش و حوادث زندگی را به تصویر می کشند و در آثار خود عذاب، دلزدگی و بحران زندگی و تمدن مدرن را بیان می کنند.[2]
عقاید اکسپرسیونیست ها Expressionistha) ):
1 نفی جامعه سرمایه داری و مدرنیته:
اکسپرسیونیستها می خواهند جامعه سرمایه داری و زندگی های پرتجمل، منظم و حساب شده بورژوازی را از بین ببرند و کلاً با زندگی مدرنیته، از خودبیگانگی و اختلاف طبقاتی در جامعه مخالف هستند
2 نفی قالب های سنتی:
این مکتب، سنت، نظم، قوانین و قراردادهای موجود در قالب های هنری گذشته را نفی می کند. در واقع اکسپرسیونیست ها به دنبال از بین بردن ارزش های پیشین و به وجود آوردن ارزش های جدید هستند و در این امر گاهی نیز زیاده روی و افراط می کنند
3 تغییر وضعیت موجود:
اکسپرسیونیستها نگاهی نو به زندگی دارند که با نوعی عصیان و طغیان همراه است. آنان خود را از یک طرف تحت فشار زندگی در حال پیشرفت و مدرن شهری می بینند و از طرف دیگر تحت فشار نوعی احساس خطر پیش از وقوع حادثه هستند و همین احساس خطر و اضطراب درونی، آنان را به فکر تغییر وضعیت موجود می اندازد
4 هنر انتزاعی:
اکسپرسیونیسم دوران هنر آبستره است. پیروان این مکتب، تقلید و پیروی از طبیعت را در ادبیات و هنر اکسپرسیونیست جایز نمی دانند. چون به عقیده آنان تقلید مستقیم از طبیعت به دلیل اینکه مانع خلاقیت هنرمند می شود، دیگر جایی در هنر مدرن ندارد. بلکه هنر در دنیای جدید بیشتر با انتزاع (Abstration) خلق می شود و به این وسیله هنرمند، فریادهای درونی، اسرار، دلتنگی ها، رنج ها، فشارهای ناشی از این دنیای مدرن را در هنر خود بیان می کند
قالبهای ادبی و هنری:
1 نقاشی:
اکسپرسیونیست ها در وهله اول افکار و عقاید خود را در قالب نقاشی به تصویر می کشند. نقاش سبک اکسپرسیونیسم با الهام و تأثیری که از طبیعت می گیرد، انگیزه و احساسی درونی در او برانگیخته می شود که آن را بطور غیر مستقیم در اثر خود منتقل می کند. بر خلاف امپرسیونیست ها که بطور مستقیم از طبیعت الهام می گیرند.[3]
اکپرسیونیسم در آلمان
پیشرفت اکسپرسیونیسم در نقاشی آلمانی اوایل قرن بیستم را باید با توجه به پس زمینه ای مورد توجه قرار داد که در اواخر قرن نوزدهم مجموعه ای از نوشته های تاریخی، نظری و اننقادی درباره هنر را فرآورده بود. کنرادفیدلر (1841-1895) فیلسوف نو- کانتی آلمانی به امکان نوعی دانش عینی در هنر پی برده و در عین حال به شناخت مسائل مربوط به آفرینش فردی دست یافته بدو. او از یک سو به مخالفت با آن دسته از مفاهیمی که هنر را تقلیدی از طبیعت دانست برخاست واز سوی دیگر مخالف این بود که هنر بیان مضامین ناب ادبی یا احساس خالص انسانی باشد. او شاید نخستین منتقدی بود که به یک اثر هنری به مثابه محصول یک «نیاز درونی» نگریست، گرچه هرگز به چنین عبارتی معنای وسوسه جبری یا عرفانی را که بعدها نقاشان اکسپرسیونیست به آن دادند، نداد. بحث اساسی فیدلر این بود که اثر هنری لزوماً محصول ادراک بصری یگانه نقاش است که با توانایی های او در انتخاب، شکلی آزاد از هر قید یافته باشد. نظریات او در کتاب ارزنه آدولف فن هیلدر براند پیکره ساز(1847-1921) به نام مسئله شکل در نقاشی و پیکره سازی (رک. کتابنامه) بیشتر شکافته شده است. در همان زمان روانشناس پیشتاز تئودور لیپس (1851-1914) نظریه کهن تری از درون یابی را پیش می کشید و گسترش می داد، که بنابر آن یکی شدن بیننده با اثر هنری شالوده درک و لذت زیبایی شناختی بود. این مفهوم که این معنا را با خود به همراه داشت که رنگ ها، خطوط با ترکیب بندی ها با فضاها خود دارای کیفیت های عاطفی خاص اند- شاد یا غمناک، الهام بخش یا ملال آور، پرتوان یا ضعیف اند- در تمام نوشته های درباره نوامبرسیونیسم، هنر نو و بعدها کوبیسم و اکسپرسیونیسم شایع بود. مهم ترین پیامد نظریه های لیپس در کتاب بسیار موثر ویلهلم ورینگر به نام انتزاع گرایی و درون یابی در 1908، تبلور یافت. ورینگر تز خود را بر ترکیبی از نظریه درون یابی و نظریات الوئیس ریگل( 1858-1905) مبنی بر اهمیت دادن به ثبت درونی نقاش، استوار ساخت. در حالی که او به اهمیت درونی یابی در آفرینش سبک های نمایشی واقف بود، بحران نقش مدرن رادر گریز او از طبیعت می دید، یک نوع «وسواس درونی» که متوجه سازمان بندی انتخابی یا انتزاعی کردن طبیعت بود، ورینگر همچنانکه انتظارش می رفت، به ویژه پس از آشنایی اش با واسیلی کاندینسکی در 1908، از هواداران و مبلغان پر و پا قرص اکسپرسیونیسم شد. حتی پیش از انتشار کتاب ورینگر، نظریاتی از این دست، در انتشارات مربوط به جنبش هنر نو- به خصوص در نشریه جوان، هفته نامه پن به سردبیری یولیوس مایر- گرایف منتقد، و هفته نامه رووبلانش، که بازتاب دهنده نظریات سبک گرایانه نبی ها بود، ارائه گردید. کتاب با همیت پل سینیاک به نام از دلاکروا تا نو امپرسیونیسم که در همان سال 1899 به زبان آلمانی هم ترجمه شد، با نظراتی که درباره سازمان بندی انتزاعی رنگ و خط، به منزله نخستین مسئله مورد نظر نقاش داشت، تاثیر بسیار پراهمیتی بر جای گذاشت. تأثیر آن حتی بیش از این بود، زیرا نمایشگاه نقاشی سورا و نوامپرنیست ها کمی پیش از آن در آلمان برگزار شده بود. به علاوه، هانری ون دوولد، پیش از آغاز قرن بیستم به تبلیغ عقیده اش درباره خط به مثابه یک نیروی انتزاعی پرداخته بود. در بسیاری از تأثیراتی که نقاشان آلمانی در حدود 1900 پذیرفته بودند سخن رفت؛ تمام این رگه ها در آلمان حدود 1905، یعنی سالی که فووها آثارشان را درسالون پاییزی پاریس نشان دادند، دست به دست هم دادند. خط سر راست رمانتیک گرایی و طبیعت گرایی آلمانی از کاسپار داوید فردریش تا نمادگرایی اواخر قرن نوزدهم و بعد تا اکسپرسیونیسم قرن بیستم تا اینجا مورد بحث قرار گرفت. ماکس لیبرمان (1847-1953) پس از مسافرت به پاریس ارتباط نزدیکی با سنت طبیعت گرایانه هلندی که نمونه اش کارهای نخستین ون گوگ بود، پیدا کرد. او نقاش با استعداد و التقاطبی بود که ضربات استادانه قلم مویش نمایانگر ستایش مداوم او برای فرانس بود. لیبرمان در بازگشت به وطنش شکل خاصی از امپرسیونیسم را عرضه کرد
کریستیان رولفس (1849-1938) ( Rohlfs )
لویس کورنیت (1858-1925) ( Corn it )
پائولامودرزون- بکر(1876-1907) ( baker )
نخستین رگه های اکسپرسیونیسم در آثار چهار تن از نقاشان تکرویی پدیدار شد که با هیچ یک از گروه بندیهایی که نقاط عطفی در نقاشی قرن بیستم آلمان به وجود آوردند، ارتباط نداشتند
کریستیان رولفس تا پنجاه سالگی، به شکل سنتی منظره پردازی طبیعت گرایانه که شامل تجربیات اندکی در زمینه امپرسیونیسم نیز می شد، کارکرد. سپس با کارهای دوره آخر موته ونقاشی های ون گوک آشنا شد: همین ها منبع الهام او گردید. نتیجه کار مجموعه نقاشی هایی بود که در 6-1905 از کلیساهای اعظم گوتیک آلمان کشید (کلیسای اعظم سن پاتر وکلوس در سویست. این آثار که ملهم از نقاشی های موته از کلیساهای اعظم است، نمایانگر نوعی سازمان بندی انتزاعی و هندسی سطح تصویر است که یادآور برخی از کارهای فرعی اکسپرسیونیستی در زمینه کوبیسم، مثل نقاشی های فرانتس مارک و لیونل فارینگر یا فوتوریست های ایتالیایی هستند. [4]لویس کورنیت که هم پای اکسپرسیونیست های آلمان بود و هم معاصرشان و در حکم رابطی بود بین رمانتیک گرایی و نمادگرایی آلمان، یک نقاش تک چهره نگار جا افتاده بود. سالومه ی او یک منظر مرگ آمیز است، همچنانکه منظره های والشنزه او، با حرکت گزنده قلم مویی فوویستی – اکسپرسیونیستی اش چنین است).پائولامودرزون- بکر پس از 1899 در مستعمره نقاشان ورپسوده نقاشی می کرد، وگرچه به هیچ گروهی وابسته نبود، ولی از طریق دوستی با رینر ماریا ریلکه(که منشی رودن بود) و نیز مسافرت هایی نیز به پاریس، از پیشرفت های نوین هنری و ادبی خبر داشت. طی همین روابط مسافرت ها با نقاشان فرانسوی مکتب یار بیزون، امپرسیونیستها و بعد در سال های 1905 و 1906 با آثار گوگن و سزان آشنا شد. مرگ زودرس او تنها این رابرای ما باقی گذاشته است که دریابیم او چه دستاوردی می توانست داشته باشد، ولی در آثاری به مانند تک چهره از خود با گل کاملیا، درک او از ساده سازی نواحی گسترده رنگ چنانکه در کارهای گوگن دیده بود، آشکار است، و همین اثر او را به تفسیر رمانتیک بر حال و هوایی از شخصیت موضوع همانند کرده که نمایانگر ریشه های او در طبیعت گرایی غذایی آلمان و پیوستگی اش با اکسپرسیونیسم قرن بیستم آلمان است. [5]
گراوورهای اکسپرسیونیستی
کلمات کلیدی :